پيچيده‌تر از مهار سيلاب
    

‌بلكه بايد بر شمار ابزار بالقوه‌اي كه سبب مديريت بهينه‌ فرآيندهاي بوم‌شناختي مي‌شوند، بيافزاييم. چنين رويكرد كارآمدي بايد مبتني بر فهم روابط بین بوم‌سازگان و الگوهاي آب در مقياس مختلف باشد.بايد دانست بقاي انساني و حفظ تنوّع زيستي بر روي كره‌ زمين به ميزان توانايي‌مان براي حفظ و يكپارچگي فرآيندهاي بوم‌شناختي بستگي دارد. در نتيجه آشكار است كه يكي از عوامل بنيادين براي توسعه‌ پايدار منابع آبي، حفظ تعادل همواستاتيك در بوم‌سازگان است. با توجه به سطوح فعلي تأثيرات انساني بر بوم‌سازگان‌ها، ضروري است كه فرصت‌هاي لازم را براي بوم‌سازگان‌ها افزايش دهيم. دستيابي به اين فرصت‌ها از طريق افزايش ظرفيت‌هاي جذب تأثيرات منفي انساني توسط بوم‌سازگان‌ها ميسر است.

آبخيزداري به عنوان يك رويكرد انسجام‌بخش، مي‌تواند ابزار لازم را براي نيل به اين هدف از طريق تعريف رويكردهاي نوين حمايت و حفظ مديريت آبهاي شيرين فراهم سازد. تدوين مفهوم آبخيزداري، عامل پيشرفت‌هاي حاصله در پژوهش‌هاي مرتبط با بوم‌شناسي رودخانه‌ها، كاهش نرخ فرسايش خاك و در نهايت بهبود كيفيت زندگي محسوب مي‌شود.خوشبختانه دريافت‌هاي اخير، توانست مباني لازم را براي يك رويكرد هولوستيك با درك ارتباط بين فرآيندهاي بوم‌شناختي و آب‌شناختي، فراهم كرده و انديشه‌ها را به سمت توسعه‌ مديريت پايدار حوضه‌هاي آبخیز معطوف سازد. چنين است كه در فرآيند توسعه‌ پايدار، آبخيزداري؛ فرآيند برنامه‌ريزي و مديريت جامع حوضه‌هاي آبخيز، تنظيم و تدوين طرح و اجراي اقدامات مناسب به منظور اداره‌ منابع موجود در آبخيز با هدف كسب منافع، بدون آسيب رساندن به موجوديت اين منابع را عهده‌دار است.در اين ميان، يكي از وجوه اساسي منطقه‌بندي، تفكيك سرزمين بر اساس حوضه‌هاي آبخيز است؛ به‌ويژه در مناطقي كه مديريت منابع آب براي توسعه‌ كشاورزي، شرب و صنعت و توليد زيرساختي برق (هيدروالكتريك) و حتي حمل و نقل، داراي اهميت ساختاري است و با توجه به اين‌كه اغلب حوزه‌هاي تمدني بشر در حاشيه رودخانه‌ها شكل گرفته است، انطباق مناطق كاركردي و محدوده‌ توسعه منطقه‌اي با محدوده‌ حوضه‌ آبخيز رودخانه متداول است.فرازناي كلام آن‌كه به نظر مي‌رسد چاره‌اي نباشد جز آن‌كه در فرآيند برنامه‌ريزي توسعه‌ پايدار، براي آبخيزداري سه قلمرو كاركردي معين به شرح زير در نظر بگيريم:

الف) قلمرو سياستگذاري

دامنه‌ آن كلاً محيط طبيعي در حوضه آبخيز را دربرمي‌گيرد. در اين قلمرو تمامي كاربري‌هايي كه ممكن است به نوعي در محيط تغيير ايـــــجاد كنند و ساختار بوم‌سازگان را دگرگون سازند (اعم از مثبت يا منفي) ضابطه‌مند مي‌شوند. توسعه‌ كالبدي شهري و روستايي، كاربري صنعتي، معدن‌كاوي، جاده‌سازي و كاربري كشاورزي و… در اين قلمرو قرار مي‌گيرند.

ب) قلمرو مديريت منابع طبيعي

دامنه‌ آبخيزداري در اين قلمرو عبارت است از شناسايي  پوشش گياهي و حيات وحش، به منظور حفاظت، اصلاح، احياء و بهره‌برداري از آنها به‌گونه‌اي كه به اصل استمرار و پايداري منابع مزبور آسيبي وارد نشود. شايان ذكر آن‌كه مديريت آب و خاك و حفاظت فيزيكي و زيست‌شناختي سرزمين در مقابل اشكال مختلف فرسايش در حوضه‌ آبخيز نيز در اين قلمرو قرار مي‌گيرد.

ج ) قلمرو پايش و ارزشيابي

دامنه‌ قلمرو پايش و ارزشيابي در آبخيزداري، دو قلمرو سياستذاري و مديريت منابع طبيعي را دربرمي‌گيرد. بايد دانست كه «ارزشيابي»، فرآيند سياستگذاري، برنامه‌ريزي، طرح‌ريزي، طراحي پروژه، اجراي پروژه، توسعه‌ انساني و مشاركت و… را شامل مي‌شود. حال آن‌كه در فرآيند «پايش» تنها با اندازه‌گيري‌هاي منظم دوره‌اي از شاخص‌هايي از پيش تعيين شده، ابزاري فراهم مي‌شود كه به مدد فراكافت آنها بتوان در ارزشيابي طرح مورد نظر دقيق‌تر عمل كرد.

به هر حال و از مجموع مباحث ياد شده بايد بر اين واقعيت تأكيد كرد كه مديريت جامع حوضه‌ آبخيز با رويكرد برنامه‌ريزي توسعه‌‌بخشي حتي در درون بخش با توسعه‌ زراعي و دامپروري در تعارض قرار مي‌گيرد. چرا كه در اين رويكرد، تلاش مي‌شود آبخيزداري و مديريت منابع طبيعي در حد يك زيربخش، تقليل داده شده و فرصت سياستگذاري كلان براي گستره‌ حوضه‌ آبخيز از مديريت منابع طبيعي و آبخيزها سلب شود.

چنين است كه مأموريت آبخيزداري در رويكرد برنامه‌ريزي بخشي را فقط بايد معطوف و محدود به اقدامات تخصصي زير دانست:

- حفاظت منابع آب و خاك درحوضه‌ آبخيز سدها (سدسازي يك زيربخش از بخش آب محسوب مي‌شود)؛

- حفاظت از حوضه‌ آبخيز رودخانه‌ها در مقابل بهره‌برداري مستقيم دام و تخريب محيط توسط زيربخش‌هاي ديگر بخش كشاورزي و آماده‌سازي اراضي براي بهره‌برداري گسترده‌تر.

منبع :همشهری آنلاین