به  ‌اين ‌ترتيب‌اكثر حوضه‌هاي‌آبخيز كشورمان ‌به ‌انحاء مختلف‌ در معرض ‌تهديد سيل‌است‌. براي ‌مقابله‌با اين  ‌پديده ‌مخرب و حفاظت ‌از جان و مال‌ انسانها و زمينهاي كشاورزي و تأسيسات‌، به ‌روشهاي ‌گوناگوني ‌از جمله  ‌احداث ‌سدها و سازه‌هاي ‌آبي ‌و همچنين ‌انجام ‌عمليات ‌مهندسي براي رودخانه‌ها و سواحل و حوضه‌هاي ‌آبخيز  متوسل‌  شده‌اند. اينكارها گرچه ‌در جاي خود اهميت قابل ملاحظه‌اي ‌دارد ولي با مشكل‌ فرسايشي ‌و رسوبگذاري ‌پشت‌ سدها  مواجه ‌شده‌است‌.  بطور مثال در شرايط فعلي كشور صدها سازه‌ آبي بزرگ‌ و كوچك وجود  دارد  كه  ‌اكـثراً  مشكل‌  رسوبگذاري‌دارند، براساس‌ تخمين‌هاي ‌كارشناسي سطح حوضه‌هاي‌ بالادست‌ سدهاي‌كــشور حــدود 5/35 مــيليون ‌هـــكتار است‌ كــه‌حـــدود236 ميليون‌مــترمكعب‌درسال رسوبدهي دارند[1]. تخمين‌هاي اوليه‌نشان ‌مي‌دهد كه ‌با كنترل ‌فرسايش ‌و سيل‌خيزي عرصه‌ها ميتوان ‌حدود 19ميليارد مترمكعب ازجريانات ‌سطحي‌ وسيلابي ‌را كنترل و متعادل ‌نمود كه درآمد  ناشي از اين‌ امر  فقط در جهت‌ رفع‌كم‌آبي بالغ ‌بر450  ميليارد ريال ‌در سال ‌مي‌شود.  از طرف ديگر تغييرات ‌قابل‌ملاحظه‌ در نوع‌ و شيوه‌ بهره ‌برداري ‌از اراضي باعث ‌شده‌است ‌كه: اولاً سطح‌ مناطق ‌سيلخيز  و شدت‌ سيل‌ خيزي ‌در واحد سطح ‌افزايش ‌يابد به طوریکه در وضعيت  ‌موجود سطح‌  مناطق ‌سيل خيز در كشور  حدود  91  ميليون‌  هكتار  برآورد  گرديده  ‌است‌. ثانياً سطح‌ مناطق‌ سيل‌گير در حاشيه ‌رودخانه‌ها و مسيل‌ها افزايش‌ يابد كه ‌از اين ‌نظر حدود ۵۹۰ شهر، 66 هزار روستا، 2 هزار رشته‌  قنات‌،  يك‌  ميليون‌  هكتار  از  اراضي‌ زراعي‌ و بــخش وسيعي ‌از جاده‌هاي ‌كشور و تأسيسات ‌صنعتي‌در معرض‌ خطر سيل گيري و تخريب  ‌قرار  دارند[2].  از این رو راهبرد اساسی کنترل سیل را باید در آبخیزداری که یکی از شیوه های مناسب حفاظت آب و خاک، مهار و پخش سیلاب است جستجو کرد. با استفاده از فنون آبخیزداری سیلاب های مخرب کنترل شده و آب به داخل سفره های آب زیر زمینی نفوذ داده می شود. اینکار  موجب می شود تا قنات ها، چشمه ها  و چاهها با تولید آب بیشتر بتوانند زمین های کشاورزی بیشتری را به زیر کشت برده و در تولید محصولات غذایی بیشتر، نقش مهمی را ایفا کنند. این شیوه به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک که معمولا هر از گاهی با جاری شدن سیلاب های مخرب مواجه هستند بسیار موثر و راهگشا است.

 آب‌ گرانبهاترين‌ منبع‌ ملي‌ يك‌ كشور است.‌ اين‌ ارزش‌ اساساً از آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ منبعي‌تجديدشونده‌ است‌ و منافع‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ حاصل‌ از كاربري‌ درست‌ آن‌ اهميت‌ بسيار زيادي‌ دارد. اما كل‌ّ ماجرا اين‌ نيست‌، چرا كه‌ با اين‌ منافع‌ گاهي‌ زيانهايي‌ نيز همراه‌ است‌. بطورمثال‌ در منطقه‌اي‌ گاه‌ چنان‌ نمي‌بارد كه‌ مردم‌ دست‌ به‌ دعا بر مي‌دارند و گاه چنان‌مي‌باردكه‌ همه‌چيز را تخریب کرده واز بین می برد. افزايش جمعيت‌، همراه‌ با ضعف ‌برنامه ‌ريزي‌ براي‌ بهره‌وري‌ درست از زمين‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا جنگلها و‌ مراتع‌ تخریب یا به‌ زمين‌ زراعتي‌ تبديل‌شوند، در نتيجه‌ آب‌ كمتري‌ در بالادست‌ رودخانه‌ها به‌ زمين‌ نفوذ كرده‌ و سريعتر به‌ طرف‌ دشت‌جريان‌ پيدا كند. به‌ اين‌ ترتيب‌ سيل‌ها فراوانتر، شديدتر و ناگهاني‌تر شده‌ و مردم‌ بيشتري‌ ازسيل‌هاي‌ شديدتري‌ آسيب‌ مي‌بينند. اين‌ موضوع‌ كه‌ در گزارشات‌ خبري‌ راديو و تلويزيون‌ وجرايد كثيرالانتشار بويژه‌ طي‌ سالهاي‌ اخير منعكس‌ و اعلام‌ مي‌شود حاكي‌ از آن‌ است‌ كه‌ اكثرمناطق‌ كشور در معرض‌ تهاجم‌ سيلآبهاي‌ ادواري‌ و مخرب‌ قرار دارد و در واقع‌ سيل‌زدگي‌ رامي‌توان‌ يك‌ مسئله‌ سراسري‌ و ملي‌ بشمار آورد.

از قديم‌ الايام‌ اينگونه‌ مسایل‌ در جامعه‌ به‌ عنوان‌ حوادث‌ تأسف‌ بار ناشي‌ از سرنوشت‌تلقي‌ شده‌ است‌. اما اين‌ روزها تعداد زيادي‌ از مردم‌ در اثر چنين حوادثي‌‌ كشته‌ شده و يا تغييرمحل‌ مي‌دهند. بررسي‌ دقيق‌ مجموعه‌ عوامل‌ زيست‌ محيطي‌ كه‌ زمينه‌ساز اين‌ حوادث‌ هستند نشان‌ مي‌دهد كه‌ انسان‌ نقش‌ مهمي‌ در اين‌ وقايع‌ دارد. فشار انسان‌ بر جنگل‌، مرتع‌، خاك‌ و زمين‌، روند روزافزون‌ شهر نشيني‌ و توسعه‌ سطوح‌ غيرقابل‌ نفوذ، هر روز احتمال‌ سيل‌خيزي‌ را در مناطق‌مسكوني‌ افزايش‌ مي‌دهد. تغييراتي‌ كه‌ در اثر دخالت‌ انسان‌ در محيط‌ زيست‌ ايجاد مي‌شود، مي‌تواند يك‌ حادثه‌ طبيعي‌ را به‌ يك‌ فاجعه‌ ملي‌ تبديل‌ كند. اين‌ وضعيت‌ منحصر به‌ ايران‌ نبوده‌بلكه‌ در بسياري‌ از كشورهاي‌ ديگر نيز ديده‌ مي‌شود[1]. در كشور ما وضعيت‌ محيط‌ طبيعي‌ بگونه‌اي‌ شده‌ است‌ كه‌ متأسفانه‌ هر سال‌ بخشي‌ از كشور دچار سيل‌‌مي‌شود. تخريب‌ محيط‌ طبيعي‌، از بين‌ رفتن‌ پوشش‌ گياهي‌ و همچنين‌ كاربري‌ نادرست‌ اراضي‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ در دهه‌هاي‌اخير، فراواني‌ وقوع‌ سيلابها در ايران‌ بشدت‌ افزايش‌ يابد. بطوريكه‌ تعداد وقوع‌ سيلآبها از 195 مورد در دهه‌ 1330 به‌ 1937 مورد در دهه1370 (تقریبا 10 برابر) رسيده‌ است[2] ‌. متاسفانه در سال های اخیر شاهد سیلابهایی هستیم آنهم در بعضی از مناطق جنگلی شمال کشور که قبلا به ندرت اتفاق می افتاد. از جمله آنها می توان به سیلاب های خسارت بار و پیاپی چند ساله اخیر در منطقه مینو دشت، کلاله، نکا و ماسوله اشاره کرد.

منبع :سایت دکتر خسرو شاهی