چالشهای آبخیزداری در کشورهای در حال توسعه - با تاکید بر ایران
مقدمه:
امروزه در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران اصلاحاتی نظیر توسعه پایدار، توسعه روستایی، مدریت جامع آبخیز و ... در مقالات و کتب به چشم میخورد و هر یک بر اساس تئوری خود، راحل هایی را برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ارایه می دهند. در این روزها با قرار گرفتن فعالیت های آبخیزداری در بطن اقدامات منابع طبیعی، به نظر میرسد لازم است متخصصان و طراحان سیاست های کلان ملی در بخش کشاورزی به طور عمیقی بر مفاهیم و اصول آبخیزداری و نگرش ان بر توسعه پایدار و اقتصادی-اجتماعی توجه نموده و با بررسی چالشهای مهم آبخیزداری ایران راه را برای یک برنامه ملی و کلان در مدریت آبخیزها هموار نماید. بررسی منابع علمی نشان می دهد که از سه دهه قبل اصطلاح مدیریت جامع آبخیز با نگرش بر انسان و محیط زیست در قابل طرحهای آبخیزداری سعی دارد تا بر محور قرار دادن انسان در جهت تحول اساسی در اقدانات و برنامه های خود گام بردارند. با گذر مفهوم آبخیزداری از کشورهای اروپایی به امریکا و سپس به کشورهای در حال توسعه، یک هدف یعنی کنترل سیل همیشه مدنظر تمامی ملل در برنامه های آبخیزداری قرار داشته است. گرجه کشور های در حال توسعه از جمله ایران در سال های قبل از دهه 70 میلادی بیشتر به اقدامات حفاظت خاک و کنترل فرسایش توجه داشته اند ولی اکنون با تحول بر نگرش خود سعی دارند تمامی جنبه های موثر بر توسعه پایدار را مد نظر قرار دهند. برای متخصصان علمی، سیاست مداران و طراحان اقتصاد ملی ابهامات زیادی در سرمایه گذاری سطح کلان حوزه های ابریز وجود دارد. علت این امر ارایه اهداف و سیاست های کلان توسط آبخیزداری، توسعه روستایی، مدریت خشکسالی ،سیل و ... است. برای روشن شدن مطلب و اریه سیاست های واضح در سطح کلان می بایستی به سوالت اساسی درباره ی چالش های آبخیزداری پاسخ داده شود و ارایه پاسخ مناسب به برخی از این سوالات ممکن است نیازمند مطالعه و تحقیق کافی باشد. این مقاله به منظور آماده شدن متخصصین و سازمان های ذیربط کشور در ارایه یک برنامه ی مدون ملی با نگرش بلند مدت بر منافع ملت، سعی در شروع یک بحث ملی و ایجاد تفکر لازم برای اینده دارد. در این راستا شش سوال اساسی که همواره در کنگره های بین المللی آبخیزداری مطرح شده و مباحثات زیادی را بدنبال داشته و مطرح می گردد.
سوال اول: چه گروهی از سکنه آبخیز بیشترین منفعت را از اجرای برنامه های آبخیزداری می برند؟
یک حوزه آبخیز دارای دو قسمت کلی بالادست و پایین دست می باشد. معمولا مناطق بالادست آبخیز دارای تیپ اراضی کوهستانی و یا تپه ای بوده و دارای کاربری جنگلی ، مرتعی و به صورت موضعی زراعی می باشد، و در حالیکه نقاط پایین دست آبخیز دارای شیب کمتر و عمدتا دارای مناطق زراعی، مسکونی، پل ها، راه ها، مخازن ذخیره اب و کانال های ابیاری است. با اجرای یک برنامه آبخیزداری در یک حوزه مشخص دو دسته از سکنه بالا دست و پایین دست آبخیز از منافع ان بهره مند خواهند شد. بدهی است که در بسیاری از کشور های در حال توسعه از جمله ایران سکنه بالادست آبخیز ها معمولا از نظر اقتصادی ضعیف بوده و کمتر از اقدانات دولتی بهره مند می گردند. ( گرچه در جمهوری اسلامی ایران بسیاری از نقاط بالا دست آبخیزها از امکانات رفاهی بهره مند گردیده اند اما هنوز تفاوت زیادی در بهره مندی امکانات رفاهی و دولتی بین ان ها و سکنه پایین دست ابخیز ها وجود دارد). شغل سکنه بالا دست عمدتا دامداری و گاه در تلفیق با زراعت می باشد. سکنه پایین دست ابخیز ها معمو لا افراد حدمتوسط روستایی و شهری هستند که از امکانات رفاهی بیشتری برخور دار هستند و از اب های مهار شده در پشت سد ها جهت شرب، صنعت و کشاورزی سود می برند.در اختصاص بودجه ها به طرح های آبخیزداری و تعیین سیاست کلان ابخیزداری در کشور های در حال توسعه همیشه دو سوال مطرح بوده که چه کسانی بیشترین سود را از اجرای برنامه های ابخیزداری در یک حوزه ابخیز می برند و بر این اساس کدام نوع از افدامات حفاظتی و یا اقدامات منجر به افزایش محصولات کشاورزی و دامی می باید در حوزه های ابخیز صورت گیرد. با نگرش بر درک متفاوت کشور های پیشرفته و در حال توسعه از مفهوم برنامه های ابخیزداری و ارایه مفهوم جدید ابخیزداری با نگاه بر انسان و محیط زیست، تحت عنوان مدریت جامع ابخیز از دهه 70 میلادی هنوز هم نگرش ابخیزداری در کشور های در حال توسعه از جمله ایران بر کنترل فرسایش و سیل در ابخیز سدهای ساخته شده، در حال ساخت و ابخیزهای شهری است. گواه این امر وجود دفاتر تخصصی سیل، فرسایش و مدریت اراضی در ادارات کل و استانی ابخیزداری ایران است. همجنین تصویب پروزه ها و اختصاص بودجه ها عمدتا در این قسمت صورت می کیرد، هر چند حدود 10 سالی است که نگرش بر انسان و مشارکت مردمی در ادارات ابخیزداری مطرح بوده و چند پروزه موفق هم اجرا گردیده اما نتوانسته در سیاست های کلان دولت جایگاه ویزه ای کسب کند. اگر قبول کنیم که نگرش ابخیزداری دولتی، حفاظت و نجات شهروندان و سکنه پایین دست ابخیز از سیل و فرسایش است در واقع الویت سرمایه گذاری دولتی به حفاظت بوده و هدفش حفاظت سازه های ابی نظیر سد ها، کانال های ابیاری، پل هاو جاده ها و مناطق مسکونی از سیل و فرسایش است اگر فرض شود که کلیه اقدامات ابخیزداری با موفقیت کامل اجرای نقش کنند ( که نیازمند ارزیابی کافی و دقیق است که تا به حال صورت نگرفته است)، اجرای چنین برنامه هایی از سوی ابخیزداری دولتی، منفعتی برای سکنه بالا دست ابخیزها در کشور های در حال توسعه از جمله ایران نخواهد داشت زیرا سرمایه گذاری دولتی از بخش سرمایه های ملی و مربوط به کلیه مردم ان کشور فقط منفعت های زیادی برای سکنه پایین دست حاصل خواهد نمود تا از نعمت اب شیرین سالم، اب کشاورزی مناسب و کافی، ابیاری، راه های ارتباطی اسفالته، پل هل، برق، مخابرات، صدا و سیما، مدارس، دانشگا ها و ... باشند. در صورتی میتوان نعمات زیاددی در اختیار سکنه پایین دست قرار داد که سکنه بالا دست ابخیز با اجرای برنامه های ابخیزداری به منظور کاهش فرسایش و سیلاب موافق بوده و هماهنگی لازم را داشته باشند. حال این سوال مطرح می شود که وقتی سکنه بالا دست ابخیز به اندازه پایین دست از نعمات سرمایه گذاری های ملی و دولتی برخوردار نمی گردد چگونه می توان انها را قانع به اجرای برنامه های ابخیزداری در بالا دست ابخیز نمود ویا این که تفکر ابخیزداران دولتی را پذیرفته و در اجرا و نگهداری پروزه ها بطور عملی همکاری نمایند. حال اگر ابخیزداری دولتی در سیاست های کلان خود حفاظت را در الویت قرار ندهد و یا به عبارت دیگر منافع بیشتری را برای سکنه پایین دست ابخیز ایجاد نکند، بایستی سیاست افزایش تولیدات کشاورزی و دامی را سرلوحه پروزه های اجرایی خود قرار دهند. در این حالت می بایستی در بالا دست ابخیز توجه خاصی به اصلاح نزاد دام ها، افزایش تولیدات دامی، بازاریابی محصولات، زیر کشت بردن اراضی و اقدامات حفلظت خاک مبذول داشت، یعنی بیشتر سرمایه های دولتی در مناطق روستایی و عشایری و در قطب های دامداری و کشاورزی صورت گیرد که در این حال منافع کوتاه مدت کمتری به سکنه پایین دست خواهد رسید. سوال نهایی این قسمت بدین صورت مطرح خواهد شد که تاکید برنامه های ملی ابخیزداری و سیاست های کلان مدریت ابخیزهای ایران پس از تجمیع دو وزارت خانه جهاد سازندگی و کشاورزی می باید بر کدام مقوله حفاظت یا توسعه روستایی متمرکز گردد. در این مرحله می توان گفت که ویزهگیهای فیزیکی، طبیعی و نیاز های واقعی سکنه ابخیز ها قادر است الویت در مناطق مختلف کشورهای در حال توسعه از جمله ایران را مشخص نمایدو نمی توان یک سیاست کلی برای ابخیزهای کشورهای در حال توسعه اعمال نمود. به نظر می رسد با توجه به ویزهگی های جمعیتی در سالهای 2025و 2050 میلادی در کشور های در حال توسعه و تمرکز بیشتر جمعیت در شهر های بزرگ و نیاز بیشتر به تخصیص ابهای مهار شده به شرب و صنایع شهرهای بزرگ و نیاز به افزایش راندمان تولید در بخش های کشاورزی و دامی به ازای حذف مصرف واحد دام و علوفه، سازمان های دولتی کشور های در حا توسعه می باید منفعت هر دو سکنه ی بالادست و پایین دست ابخیزها را مدنظر قرار دهند و بسته به ویزه گی های ابخیز و نیازهای مردم، حد قابل قبول و بهینه بین حفاظت و تولید را در نقاط مختلف کشور معین نماید. در این صورت است که سازمان های دولتی دست اندر کار ابخیزداری و توسعه روستایی از حمایت سکنه بالا دست و پایین دست ابخیزها برخوردار خواهند بود. در این زمینه سوالت زیادی مطرح خواهد گردید که باید سازمان های تحقیقاتی و دانشگاها بدنبال پاسخی مناسبی برای ان ها باشند. سوالاتی نظیر اینکه الویت حفاظت یا تولید در کدام ابخیز و با چه ویزهگی های فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تاکنون صورت پذیرفته؟ در صورت وجود پاسخ مثبت نتایج ان ها چه بوده است؟ اقدامات ابخیزداری در کدام اقلیم، شرایط فرهنگی، طبیعی، اقتصادی و اجتماعی و فیزیکی موفقتر بوده است؟ و کدام بخش از سکنه از اقدامات ابخیزداری سود برده اند؟
سوال دوم: در حوزه های ابخیز، یارانه باید به چه کسانی پرداخت شود؟
یکی از موضوعات که بحث بسیار زیادی را در حوزه عمل ابخیزداری ایجاد کرده، موضوع پرداخت یارانه به سکنه ابخیز یا کشاورزانی است که در برنامه های ابخیزداری شرکت می جویند. در بسیاری از کنفرانس های بین المللی حفاظت خاک از جمله در 1997 در چین، این چالش به دفعات مطرح و مورد بحث قرار گرفته است. یکی از تفکرات این نظر را دارد که خود کشاورزان دارای منابع کافی به منظور اجرا و تکمیل اقدامات پرهزینه ابخیزداری نمی باشند. همچنین منافع حاصل از اقدامات ابخیزداری ممکن است چندین سال بعد یا نسل های بعدحاصل گردد و یا در مناطق دیگری که در پایین دست بروز کنند. لذا به نظر میرسد که پرداخت یارانه به کشاورزانی که با مشارکت در اجرای پروزه های ابخیزداری شرکت فعالی دارند منطقی باشد. زیرا یارانه ها به صورت توزیع عادلانه درامد های دولتی است که شهرنشینان بدلیل برخورداری از زیر ساخت های بیشتر، برخورداری بیشتر از یارانه دارند. لذا شهرنشینان می باید مشارکت بیشتری در پرداخت هزینه اقدامات ابخیزداری مورد نیاز در بالا دست ابخیز داشته باشند. تفکر دیگربا پرداخت یارانه مخالف است. بر اساس تجارب گذشته، انها معتقدند که از یارانه مخصوصا یارانه نقدی بصورت نامناسبی در بسیاری از کشورها مخصوصا در حال توسعه استفاده شده است، بطوری که کشاورزان از نظر روحی بدان وابستگی پیدا کرده اند. انها همچنین معتقدند که کشور های در حال توسعه از نظر منابع محدودیت داشته و قادر به پرداخت یارانه نیستند. لذا مناسب تر خواهد بود تا بر جنبه های اموزش و ترویج تاکید بیشتری شده و کشاورزان با اموزش صحیح، درک کنند که مشارکت انها در اقدامات ابخیزداری در نهایت سود بیشتری برای انها در بلند مدت ایجاد خواهد نمود. تفاوت به تفکرها به تفاوت در مقیاس مورد نظر است. دسته اول منافع حاصل از اقدامات ابخیزداری را فراتر از مرزهای مزرعه و حوزه ابخیز مورد عمل میداند که با انجام اقدامات مناسب و پرداخت یارانه، منافع کل جامعه تامین خواهد شد در حالیکه تفکر دوم فقط در مقیاس مزرعه و حوزه ابخیز تمرکز نموده و نگاهی به منافع عموم نخواهد داشت. انواع مختلفی از یارانه وجود دارد که می تواند به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعمال گردند. یارانه نقدی تنها نوع یارانه است که متاسفانه به سهولت مورد استفاده قرار می گیرد. بوترفهرستی از29 نوع از یارانه های قابل عمل دراقدامات ابخیزداری را ارایه نموده که برخی از انها کاملا ارزان و قابل عمل هستند. برای کاهش مشکلات دولت به نظر میرسد یارانه ها فقط بایستی در مراحل اولیه یک برنامه ابخیزداری یا برای معرفی یک اقدام جدید مورد استفاده قرار گیرد. هنگامیکه سکنه ابخیز از منابع چنین اقدامی مطلع گردند، خود به دنبال اجرا و نگهداری ان خواهند بود. از طرف دیگر راه های جدیدی برای تامین یارانه ها جستجو کرد. دریافت مبلغی از صادر کنندگان محصولات به منظور مصرف در اقدامات حفاظت اب و خاک و دریافت مبلغی از شهر نشینان می تواند به عنوان منابع مهمی از یارانه ها برای دولت محسوب گردند.
سوال سوم: در اقدامات ابخیزداری بر کدام یک از اقدامات مکانیکی یا بیولوزیک تاکید میگردد؟
در مباحث حفاظت خاک سه نوع استراتزی ارایه میشود که الویت اول به مدریت زراعی، دوم به مدریت خاک و الویت سوم به اقدامات مکانیکی یا ساختمانی داده می شود. علت انتخاب مدریت زراعی بعنوان استراتزی دارای الویت اول را سازگاری بیشتر با محیط های طبیعی، ارزانتر بودن، عدم نیاز به فناوری پیشرفته، وجود دانش بومی در ابخیز های کشور های در حال توسعه و پذیرش بیشتر سکنه ابخیز ها ذکر نموده اند. در صورت استفاده از استراتزی اول و دوم و وجود فرسایش و یا سیل میتوان با استفاده از اقدامات مکانیکی و هزینه بیشتر، کمک لازم را بر روی سیستم جهت برقراری تعامل اعمال نمود. نقاط ضعف در اقدامات مکانیکی نظیر پر هزینه بودن، عدم استطاعت سکنه ابخیز در کشور های در حال توسعه در انجام ان بدون حمایت سازمان های دولتی و مشکلات نگهداری انان سبب مطرح شدن اقدامات بیولوژیک نظیر استفاده از مالچ گیاهی توام با شخم های حداقل یا صفر، کشت گیاهان بر روی خطوط تراز یا کشت گیاهان به عنوان کود سبز و یا بند های بیولوژیک از قلمه گیاهان، ارزش و عملکرد خود را زمانی نشان میدهند که بطور صحیح، در مکان های درست و شرایط اقلیمی مناسب به کار روند. اما سولات زیادی نبز همواره در بین متخصصین مطرح بوده و مجادله بسیاری را برانگیخته اما پاسخ های قطعی هنوز هم ارایه نگردیده است تا متخصصان جوان همانند یک کتاب راهنما بتوانند در مدریت ابخیزهای کشور های در حال توسعه از ان استفاده نمایند. سوالات زیر می توانند از این قبیل باشند.
1. ایا در مناطق پر شیب و دارای اقلیم مرطوب، اقدامات بیولوژیک به تنهایی قادر به کنترل رواناب سطحی اضافی و فرسایش خاک خواهند بود؟
2. ایا اقدامات بیولوژیک قادر به تامین نیازهای عملیات زراعی مدرن خواهند بود؟
شنگ معتقد است که پاسخ درست و صادقانه به دو سوال بالا "نه" خواهد بود. زیرا در سوال اول باید توجه داشت که بسیاری از کشور های در حال توسعه در مناطق مرطوب و گرمسیری قرار دارند که پوشش گیاهی به تنهایی قادر به حل مشکل رواناب اضافی و فرسایش خاک نخواهد بود. در مورد سوال دوم جواب "نه" بهترین پاسخ ممکن خواهد بود. لذا میتوان نتیجه گرفت روشهای بیولوژیک در ابخیزداری میتوانند بعنوان روشهای موقت مطرح باشند و بیشتر در مراحل اولیه استقرار خود نیاز خواهند داشت. با افزایش شیب در حوزه های ابخیز، نقش اقدامات مکانیکی بیشتر خواهد شد. برخی از سازمان ها و محققین معتقدند که اقدامات مکانیکی در شیب بیشتر از 30درجه در کنترل فرسایش موفق هستند. برخی از محققان نظیر باربارایکا در مطالعه ای در امریکا دریافت که سکو ها در بلند مدت اقتصادی تر از کشت پوششی خواهند بود ولی برخی از محققان دیگر معتقند که ساختمان های ساده نظیر نهرها برروی خطوط تراز بر روی اراضی شیب دار دارای هزینه ای معادل یک پنجم هزینه احداث سکوی مسطح بوده، در حالیکه این نهرها فرسایش را تا 80 درصد کاهش داده اند. مسلما مهندسین اب و ساختمان تمایل بیشتری به اقدامات مکانیکی و مهندسین کشاورزی و منابع طبیعی توجه بیشتری به روشهای بیولوژیک دارند. نگاهی به دانش بومی سکنه ابخیز در کشورهای مختلف جهان مخصوصا ایران نشان میدهد که انتخاب خاص ابخیزداری بستگی به سیستم کشاورزی، علایق و فرهنگ سکنه، منابع موجود در ابخیز و شرایط خاص فیزیکی- اقلیمی و اقتصادی ابخیز خواهد داشت. لذا نمیتوان از قبیل یک راه مکانیکی یا بیولوژیک را برای حل ابخیزهای یک کشور مدنظر قرار داد، در حالیکه در برنامه های ابخیزداری ایران بودجه خاصی برای اقداماتی نظیر سنگ چین ملات دار، توری سنگ، خشکه چین، درختکاری و ... در هر استان اختصاص میدهند. در انتها باید به این نکته توجه نمود که انتخاب یک استراتژی ارزان همیشه موثرترین و پایدارترین نوع است.
سوال چهارم:هدف برنامه های ابخیزداری پیشگیری است یا کنترل؟
جواب به این سوال بستگی به شرایط واقعی اکوسیستم های کشورهای در حال توسعه دارد. بدهی است که از نظر تئوری، پیشگیری مقدم بر درمان و احیا است. اگر اکوسیستم های طبیعی در وضعیت مناسب قرار داشته باشند میتوان در سیاست کلان به پیشگیری الویت داد اما واقعیت چیز دیگری است. بررسی شرایط اکوسیستم های جنگلی- مرتعی و زراعی کشورهای در حال توسعه از جمله ایران مبین افزایش جمعیت و فشار بیش از حد تحمل اکوسیستم های مختلف است. افزایش سیل ها و اثار بارز انواع فرسایش در پهنه وسیع ایران خود گواه روشنی از واقعیت تلخ تخریب است. لذا در این شرایط می بایستی به قکر احیا اکویستم های تخریب شده بود. مسلم است طبقه بندی تخریب میتواند مدیران و کارشناسان فنی را در الویت دادن به سرمایه گذاری در نقاطی بنماید که دارای بیشترین خسارت اقتصادی و اجتماعی و یا احتمال بیشتر موفقیت است. در عین اینکه به بررسی حوزه های ابخیز و الویت بندی برنامه های احیایی پرداخته خواهد شد، بایستی در نقاطی که امکان دارد پیشگیری در برنامه ها و مطالعات ابخیزداری گنجاده شود. تنجه تاکنون به ان کمتر پرداخته شده نگاهی دقیق و مدبرانه به اراضی کشاورزی است. در اجرای پروژه های کشاورزی بایستی از اقدامات لازم برای حفاظت اراضی در برابر فرسایش استفاده نمود و با مدریت صحیح از تخریب اراضی به صورت بیابانی شدن، شور شدن، و ... سود برد. اگر بتوان اراضی را بر اساس قابلیتشان طبقه بندی نمود و کشاورزان طبق اصول و قوانین مشخص ملزم به رعایت انها باشند، مسلما بهترین یشگیری در حفاظت ابخیز ها خواهد بود.
سوال پنجم: برنامه های ابخیزداری باید د رمقیاس مزرعه یا در مقیاس حوزه ابخیز طراحی گردند؟
تجربه تلخ برخی از محقین نظیرداگلاس سبب شده تا برخی معتقد به طراحی و اجرای برنامه های ابخیزداری در سطح مزرعه باشند.عللی را که برای این اعتقاد ذکر کرده اند غبارتند از:
· به اعتقاد کشاورزان، ابخیز یک واحد کمتر طبیعی برای عمل است.
· اجرا و تکمیل یک برنامه ابخیزداری با مشارکت کشاورزان در سطح یک حوزه ابخیزداری مشکل و به ندرت موفق میباشد.
گرچه این دلایل و تجارب را نمیتوان نادیده انگاشت، ضرورت و فواید طراحی و اقدام در مقیاس حوزه ابخیز را نیز نمیتوان انکار کرد. حوزه ابخیز یک واحد جغرافیایی و اب شناسی است، حتی با مزرغه منطبق نباشد. همچنین در یک یستم جامع و کامل، یک حوزه ابخیز، یک واحد عملیاتی است که بالا دست رابه پایین دست ریط میدهد و انجام هر اقدامی در بالا دست، دارای نمود عینی در پایین دست خواهد بد. برای حفاظت کامل از یک ابخیز بایستی هر قطعه از اراضی، در یک برنامه کلی مد نظر قرار گیرد. حال فرقی نمی کند که اراضی زراعی، مرتعی، جنگلی و غیره باشد. همچنین بایستی جادهها، روخانه ها و مناطق مسکونی نیز در برنامه طراحی و اجرای حفاظت یا احیا قرار گیرد. اجرای عملیات حفاظت خاک در سطح مزرعه توسط کشاورزان در اراضی ملی توسط سازمان های دولتی صورت گیرد. البته می توان از روستاییان و عشایر در برنامه هایی نظیر درختکاری، بذرپاشی و نگهداری اقدامات مکانیکی بصورت قرارداد و پرداخت حقوق استفاده نمود. طراحی مدریت یک ابخیز در دو مرحله صورت میگیرد. در مرحله اول، طراحی کلی در سیستم مدریتی است که شامل بررسی منابع، تشخیص مشکلات، فرموله کردن راهبرد مدریت، تعیین بودجه لازم برای انجان اقدامات و ... است. پس از تصویب طرح کلی و تامین بودجه لازم جهت شروع اقدامات، یک طرح تکمیلی و تفضیلی برای هر یک از انواع اراضی نظیر جنگلهای حفاظتی، جنگل های صنعتی، اراضی دولتی و خصوصی لازم است. بعنوان مثال بایستی یک برنامه تفضیلی برای انجام حفاظت خاک، نگهداری و نظارت در سطح مزارع خصوصی تهیه، اجرا و در طی سالیان زیادی در برنامه های توسعه، ارزیابی و مجددا تکمیل سازی گردد. اگر چنبن اقدامی به خوبی طراحی و مورد ارزیابی قرار گیرد میتوان نتیجه گرفت طراحی در هر دو سطح مزرعه و ابخیز لازم و ملزوم هستند و یکی بدون دیگری ناقص هستند. چه مدریت در سطح مزرعه و بخشی از مدریت ابخیز را در برگیر میگیرد و بدون در نظر درگرفتن مدریت سایر اراضی نمیتوان مدریت مطلوبی در سطح ابخیز داشت.
سوال ششم:ایا برنامه جامعه ابخیزداری از عهده وزارت جهاد کشاورزی برمی اید یا نیازمند کمک سایر وزارتخانه هاست؟
مدریت جامعه ابخیز مفهومی است که در دهه 70 میلادی بسط داده شد. هدف اصلی ان توسعه و نگهداری منابع طبیعی در یک حوزه ابخیز با تاکید بر منابع انسانی و محیط زیست است. در چنین برنامه هایی عناصر توسعه روستایی یعنی ساخت و توسعه راهها، مناطق مسکونی و تجاری و مراکز بهداشت و اموزش نیز مد نظر میباشد که در طی دو دهه قبل، این گونه موارد در بسیاری از روستاهای ایران انجام شده است.
در اجرای یک مدریت جامع مشکلات بسیاری در کشور وجود دارد. اولین مسئله عدم کفایت پرسنل متخصص در زمینه های مربوط به ابخیزداریست. در بسیاری از استانهای ایران،بدلیل کمبومتخصص این رشته، از کارشناسان سایر رشته ها نظیر کشاورزی و زمین شناسی و جغرافیا استفاده میشود که بدلیل عدم اشنایی با این فن و هنر، هدر رفت انرژی و منابع از احتمال ناقص بودن اقدامات زراعی و اجراعی اجتناب ناپذیر است. لذا تربیت نیروهای متخصص در این رشته و گرایشهای وابسته، امری ضروری است. اگر این مشکل رفع گردد و پرسنل کافی به و جود بیاید، دومین مشکل، عدم اشنایی و درک سایر سازمان های اجرایی از مقوله مدریت جامع ابخیز است. در یک مدریت جامع ابخیز، کلیه وزارت خانه ها مسولیت اجرایی و همکاری داردند. بایستی وزارت راه، نفت، مسکن و شهر سازی، کشور، جهاد کشاورزی و ... با مفهوم مدریت جامع ابخیز اشنا شده و در این برنامه مشارکت فعال و عملی داشته باشند. سومین مشکل ایجاد هماهنگی لازم بین وزارتخانه های ذیربط در اجرای برنامه های مدریت جامع است که بسیار وقت گیر و مشکل خواهد بود. چهارمین مشکل فقدان بودجه کافی برای یک برنامه جامع ابخیز است. در ایران معمولا پروژه ها با بودجه اندکی شروع میشوند ولی برای تکمیل سریع و یا نگهداری ان بودجه ای در نظر گرفته نمی شود. در یک برنامه جامع ابخیز میبایستی کلیه مولفه های موثر در ابخز مورد عمل قرار گیرند و نگهداری موثر نیز صورت گیرد تا بتوان در بلند مدت منافع حاصل از ان اقدامات را در حوزه ابخیز لمس نمود. بدهی است کمبود بودجه کافی سبب اجرای ناقص پروژه و یا بخشی از پروژه ها در یک سیستم اخیز خواهد شد و در نهایت مشکلاتی نظیر کمبود درامد، سیل، فرسایش،تخریب پل و جاده ها ، منازل مسکونی و تجاری،تلفات دام و ... حل نخواهد گردید،در حالیکه علی الظاهر دولت در چنین اموری سرمایه گذاری کرده است.
پنجمین مشکل، ایجاد تعادل بین علایق سکنه بالا دست و پایین دست ابخیز است. معمولا سکنه پایین دست اقدامات حفاظتی ر انجام میدهند در حالیکه سکنه بالا دست اقدامات توسعه روستایی و افزایش تولید و درامد را مد نظر دارند. با توجه به محدودیت بودجه دولتی، ایجاد تعادل بین علایق حفاظتی و توسعه کاری بس مشکل است.
به نظر میرسد با توجه به محدودیت های بودجه دولتی، الویت بندی نیازهای مدریتی یک طرح جامع ابخیز بتواند کارساز باشد. اگر چنانچه سازمان های دولتی با اجرای نظارت و مشاوره فعال سعی در هدایت بودجه های دولتی در تشکل های مردمی به منظور اجرای پروژه های ابخیزداری نماید. با داشتن یک برنامه کامل مدریت جامع ابخیز میتوان سازمان های دولتی در تشکل های مردمی به منظور اجرای پروژهای ابخیزداری نماید. با داشتن یک برنامه کامل مدریت جامعه ابخیز میتوان سازمان های دولتی را دراجرای پروژه هایی نظیر احداث راه، ساختمان، مسیر لوله های نفت و گاز، و... هدایت نمود تا سکنه محلی بتوانند حداکثر سود را کسب نموده و در بلند مدت نگهداری اقدامات اجرا شده را با حداقل هزینه انجام دهند تا یک توسعه پایدار در منطقه ایجاد شود. سازمان مدریت و برنامه ریزی کشور نیز در صورت اشنا شدن با این مقوله قادر خواهد بود بخشی از بودجه سازمان های دولتی را که بایستی در اجرای مدریت جامع ابخیز دخیل باشند، با مصوبات قانونی به سوی اجرای مناسب تر ابخیزداری سوق دهند.
نویسنده وبلاگ وحید کاظمی کارشناسی ارشد مهندسی آبخیزداری می باشد.این وبلاگ در زمینه های مهندسی منابع طبیعی- کشاورزی-سنجش از دور و سایرعلوم مرتبط مطلب خواهد نوشت .لذا از بازدیدکنندگان گرامی دعوت می شود جهت غنی تر شدن این وبلاگ با نظرات ارزنده خودما را همراهی نمایند.گرفتن مطلب از این وبلاگ باذکر منبع مجاز است. با تشکر